وجود تفاوت جوهری بین معجزات با فن رایج زمان خود
اگرپیامبری دراین زمان می آمدبایداشراف براینترنت داشته باشد
علوم رایج زمان حضرت موسی(ع)سحروجادو
چون در زمان حضرت موسی، بازار کارهای خارقالعاده و جادوگری رواج زیادی داشته و با کارهای عجیبی که میکردند اذهان انسانها را بخودشان جذب میکردند.
معجزهی حضرت موسی هم که نوعی به میدان آمدن و مبارزه طلبیدن از آن کسانی است که اهل آن قدرت نمائیها بودند، شبیه کار خود آنهاست.
یعنی آنهاکارهایی و تردستیهایی میکردند که در یک نگاه عامیانه و سطحی میان کار آنها و کار حضرت موسی یک شباهتی وجود داشت. یعنی از نوع کار آنها: یا بگوییم شبیه کار آنها اما در سطح معجزه را حضرت موسی به عنوان مبارزه طلبی و به عنوان میدانداری در مقابل صاحبان این مایه اقتدار آنروز انجام داد.
علوم رایج زمان حضرت عیسی(ع)پزشکی
زمان حضرت عیسی دوران رونق و رواج دانش پزشکی و پدید آمدن پزشکان بزرگ و معروف دنیاست که در سطح امپراطوری رم بخصوص امثال:
بقراط و جالینوس و امثالهم یا کسانی که پیش از اینها بودند. مایههای پزشکی و شفا دادن بیماران رایج بوده.
لذا معجزهی حضرت عیسی برای قانع کردن و گرفتن میدان از دست طرف دیگر معجزهای از سنخ همانهاست.
یعنی به حسب بینش سطحی و عامیانه شبیه کار همانها بود، آنها مریض را معالجه میکردند،حضرت عیسی مریض لاعلاج را شفا میداد، یا مثلاً کور مادرزاد را بینا میکرد و یا مرده را زنده میکرد، یعنی چیزی در همان میدان، منتها در سطح بالاتر، که وقتی ما به معجزات پیغمبران گذشته نگاه میکنیم، میبینیم: قرآن هم همینطور است.
زمان پیامبراسلام -حضرت محمد(ص) شعروشاعری
مردم عرب، مردم باذوق و شعر فهم بودند، در مقابل شعر به هیجان میآمدند و تحت تأثیر قرار میگرفتند، و همه کاری را شعر میکرد، لذا در نوع کار خود آنها در آن ساخت و صحنه، قرآن که از نوع زبان است میآید.
در همهی این نوع معجزهها که میدان داری و تحدّی و مبارزهطلبی نسبت به فن رایج زمان در آنها هست یک نکتهای وجود دارد، و آن این است: که اگر چه معجزه در آن میدان است و به نظر عامیانه در همان سطح و از آن سنخ کار است، اما یک تفاوت جوهری با آن کارها دارد، ظاهر قضیه مثل هم است و یک آدم عامی وقتی نگاه میکند. این دو کار را شبیه هم میبیند، مثلاً وقتی حضرت موسی عصا را میانداخت روی زمین عصا تبدیل به یک مار بزرگ میشد.
فَأَلْقَاهَا فَإِذَا هِیَ حَیَّةٌ تَسْعَىٰ ﴿٢٠طه﴾ ریسمان راانداختند،تبدیل به یک ماری که در حال حرکت کردن و جولان دادن و تکاپو بود. وقتی جادوگران را آوردند برای مقابله، آنها هم کارهایی از همین قبیل کردند: حِبَالُهُمْ وَعِصِیُّهُمْ یُخَیَّلُ إِلَیْهِ مِن سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَىٰ ﴿٦٦طه﴾ آنها هم عصا و ریسمان داشتند عصاها و ریسمانها را میانداختند روی زمین و کسی که نگاه میکرد خیال میکرد اینها دارند حرکت میکنند. یعنی ظاهر کار شبیه هم بود و فرعون و پیروانش وقتی دیدند در مقابل کاری که موسی با یک عصا کرده بود، اینها هم عصاها و ریسمانهای متعددی را روی زمین ریختند، وِلوِلهای شد و در آن فضا هرکس نگاه میکرد خیال میکرد بر اثر جادوگری آنها آن ریسمانها و چوبدستها دارد حرکت میکند، یعنی اینها با چشم عادی و معمولی با هم تفاوتی ندارند،
اما خود اهل فن و آن کسی که ساحر است که خودش اینها را درست کرده، او وقتی میبیند. میفهمد چیزی را که پیغمبر آورده از نوع اینها نیست و ملتفت میشود یک فرق جوهری باهم دارند، اگر چه به ظاهر و با دید عامیانه در یک میدان و از یک سنخند، اما دارای یک تقاوت مرحلهای و جوهریاند، ولذا وقتی عصای موسی افتاد روی زمین و اوهم شروع کرد به حرکت کردن همین که چشم جادوگران به آن عصا افتاد، گفتند این غیر از کار ماست و بلافاصله قبل از اینکه مردم عادی بفهمند معجزه است ایمان آوردند، چون کار خودشان را به خوبی میشناختند و در مورد معجزه حضرت عیسی (ع) هم این امر صادق بود، یعنی تفاوت بین شفا دادن کور مادرزاد با شفا دادن کسی که چشم داشته و نابینا شده زیاد است و این دومی یک چیز کاملاً ممکن است، لکن آن اولی که به نظر ناممکن میآید را حضرت عیسی انجام میداد.
در مورد پیغمبر خاتم (ص) هم عیناً همینطور است. یعنی قرآن را یک کسی که آشنا به فنون فصاحت و بلاغت و اهل بیان و سخنوری نیست، شاید وقتی نگاه میکند تفاوت او را با یک سخن عربی، بخصوص اگر آن سخن عربی دارای زر و زیورهای بیانی باشد چندان نمیفهمد، اما آن کسانی که خودشان اهل سخنوری بودند همین که سخن قرآن مطرح میشد آنها میدیدند یکچیز فوقالعادهای است و از نوع کار آنها نیست. ایمان میآوردند. البته بعضی هم که خیلی لجوج و عنود بودند یک چیزی میگفتند و ایمان نمیآوردند،۱۳۷۱/۰۲/۱۶درسهایی ازقرآن-قرائتی
***
ازبین نرفتن اعجاز معجزات در صورت کشف اسرار آن توسط دانش بشر
اما در پاسخ به نکتهای که گفته شد اگر روزی مثلاً دانش بشر به جایی برسد که آن علت ناشناختهی تأثیرگزاری که با زدن عصای حضرت موسی (ع) به سنگ آب را از آن جاری کرد، بشناسد. آیا معجزه بودن آن کار از بین میرود یا نه؟
پاسخ این است که از بین نمیرود، زیرا چه معجزی از این بالاتر که انسان ( حضرت موسی)] کاری را بکند که بعد از سه هزار سال دانش بشری بتواند به راز آن پی ببرد؟
این خودش معجزه بزرگی است و چیز کمی نیست.: وَأُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَالْأَبْرَصَ ﴿٤٩آل عمران)
که در باب حضرت عیسی قرآن میگوید: پیسی و برص را معالجه میکرده، ممکن است دانش بشری و دانش پزشکی بتواند بیماری پیسی را علاج کند لکن این مربوط به دو هزار سال بعد از ان تاریخ است. بهرحال معجزه آن کاری است که از یک علتی ناشی میشود، منتها آن علت برای بشر شناخته شده نیست، ولو اینکه یک روزی برای بشر شناخته خواهد شد و ما اتفاقاً امیدواریم یک روزی بشر تمام این اسرار را بشناسد، کما اینکه تدریجاً هم دارد شناخته میشود.
آن روزی که قرآن فرمود: وَبَثَّ فِیهَا مِن کُلِّ دَابَّة﴿١٦٤بقره﴾ یعنی خدا جنبندگان را در زمین و آسمان قرار داد، آن روز بشر در آسمان جنبندهای رانمیدید.
ظاهراً آسمان یک سقفی بود با میخهای نورانی که همان ستارهها باشند و از جنبنده در آنجا خبری نبود. اما امروز که بشر دارد آسمان را کشف میکند، فرضیات بشری احیاناً خبر از وجود موجودات و شرایط زیستی در بعضی از کرات دیگر میدهد و اینکه آن موجودات در کرات دیگر ممکن است دانش پیشرفتهای داشته باشند،
امروز که دارد این فکر مطرح میشود ممکن است یک روزی هم کشف بشود، لکن وقتی کشف شد معجزه بودن قرآن را که هزاران سال قبل آمده یک حقیقتی را که بشر، حتی مغزش هم خطور نمیکرد. به این روشنی و قرصی بیان کرده از بین نمیبرد. پس بنابراین: پاسخ این سئوال این است که اگر چنانچه پیشرفت دانش بشر به جایی برسد که اسرار معجزات را کشف کند معجزه بودن آن معجزات را در ظرف خودش از بین نمیبرد.۱۳۷۱/۰۲/۱۶درسهایی ازقرآن-قرائتی
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:همانطورکه حاج آقاقرائتی گفتند،هرپیامبری براساس علوم روز آمده است،لذااگرخداونداراده میکردکه دراین زمان پیامبری برگزیند،کسی بایدباشد که علاوه برتقوی ودرائت رسالت بایدبه علم روز»اینترنت»هم مجهزباشد که بتواندبا مردمزمانش براساس علوم روزمصاحبت داشته باشد.
درباره این سایت